بنویس عشق

بنویس عشق بخوان تنهایی

بنویس عشق

بنویس عشق بخوان تنهایی

چراغی در افق

به پیش روی من تا چشم یاری میکند دریاست


چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست


در این ساحل که من افتاده ام خاموش


غمم دریا دلم تنهاست


وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست


خروش موج با من می کند نجوا


که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت


 که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت


مرا آن دل که بر دریا زنم نیست


ز پا این بند خونین برکنم نیست


امید آنکه جان خسته ام را


به آن نادیده ساحل افکنم نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد